International BaDKiDs !!!!             بچه های بد

از جوک تا طنز سکسی در بچه های بد

بنر دونی بچه های بد

بچه های سکسی

Danger KiDs

خنده تو خنده

Lover KiDs

بنر دونی ویژه بچه های بد


Friday, May 14, 2004

خاطرات مردی با آلت تناسليه ۴ متر -  قسمت سوم    ۲۵/۲/۱۳۸۳


با سلام ، خب بالاخره بعد از ۵ ماه قراره ادامه داستان مردی با آلت تناسليه ۴ متر رو بنويسم ، البته در ابتدا يک خلاصه ای از دو قسمت قبلی و بعد قسمت سوم ، البته شما ميتوانيد از اينجا به قسمت اول و از اينجا به قسمت دوم اين ماجرا برويد ، نکته ای که بايد بگم اينه که خوندن اين مطلب برای افراد زير ۱۸ سال توصيه نميشود ، در ضمن بعد از اين مطلب و در آنتهای اين مطلب ، يک راه بسيار بسيار موثر و صد در صد عملی برای عبوراز  پروکسی گذاشتم که مطمئنم خوشتون مياد ،



خلاصه داستان :


در همين ابتدا برای اون دسته از عزيزانی که معنی آلت تناسلی رو نميدونن بگم که ، معنيش ميشود : عورت ، دودول ، قوقول ، Penis ، شمبل ، چيز و ک ی ر ) .


۲۴ سال پيش به دنيا اومدم ، ولی برخلاف همه که پا از رحم مادرشون خارج ميکنن ، منو با آلتم بيرون آوردن و آلتم اون موقع ۵ برابر آلت بچه های ديگه بوده . به هفت سالگی رسيدم و بايد مدرسه ميرفتم ، تا اون موقع آلت تا سر زانوم رسيده بود و يکبار در زنگ ورزش لگد يکی از دوستام به زانوم و يا بهتر بگم به سر عورتم خورد و من در وسط حياط ولو شدم ، معلم ورزشمون اومد تا به زانوم دست بزنه و ببينه چه کارش شده ( آخه فکر ميکرد لگد خورده تو زانوم ) ، دستش خورد به انتهای چيزم . اولش کلی ترسيد ، فکر کرد يک چيزی تو پامه ، من هم هر چی گفتم که بابا هيچی نيست ، به خرجش نرفت که نرفت ، خلاصه پاچه شلوارمو تا بالای زانوم داد بالا و کلاهک چيزم افتاد بيرون ، بيچاره رنگش مثل گچ سفيد شد ، اولش فکر کرد که ماره (يعنی هر کسی جای معلمم بود ، باورش ميشد ، آخه کی انتظار داره که چيز يک بچه ۷ ساله اين قدر دراز باشه ).


خب اين مهمتريم خاطره از سال اول دبستانم بود ، ۱۲ ساله شده بودم و در اواسط سال تحصيلی با يکی از همکلاسيام سر اندازه چيز همه ديگه ، سر کل افتاديم و در دستشويی مدرسه رفتيم ، تا چيزامونو به هم نشون بديم ، اول اون نشون داد ، و وقتی من نشون دادم ، اون پسره از ترس غش کرد بعد ماجرا لو رفت و من از مدرسه اخراج شدم . ۱۹ سالخ شده بودم و آلتم در حالت خواب يک متر و نيم و در حالت فول سايز ۳ متر و ۱۰ سانت . يک روز يکی از دوستام منو دعوت کرد تا به خونشون برم و وقتی رفتم ، اون برام يک فيلم سوپر گذاشت ( برای خوندن تمام موارد و جزييات به اينجا برويد . )


و حالا ادامه داستان :


بعد از اون ماجرا ديگه عاشق اين جور فيلمها شدم و سعی ميکردم که هميشه جديدتريناشو به دست بيارم ، خلاصه يک سالی گذشت و اين فيلمها بدجوری روی من تاثير گذاشته بود و حسابی تو کف برده بودم ، ديگه آلتم در حالت خواب اندازش يک متر و نود سانت و در حالت فول سايز ۴ متر شده بود . خيلی دوست داشتم يکبار هم که شده من هم لذت سکس رو ببرم ، از طرف ديگه هم نميتونستم کف دستی بزنم ، چون با اون آلت ۴ متری کی ميتونست دستشو تا سرش ببره و برگرده ، تازه تو مشتم جا نميشد .


چند وقت ديگه که گذشت ، يه روز داوود ( همون که در قسمت قبل با هم فيلم رو نگاه کردم ) به من زنگ زد و گفت که مامان باباش رفتن مسافرت و خونشون خاليه و برای همين ميخواستن امشب خونشون تيکه ببرن و باهاش چيز بکنن و به من هم گفت بيا ، من هم از خدا خواسته قبول کردم ، ديگه تو پوستم نميگنجيدم و در باسنم عروسی عظيمی به پا بود که صدای عروسيشون رو خودم هم ميشنيدم ، ساعتها به کندی ميگذشت تا اينکه ساعت ۸ شب شد و داوود به همراه يکی ديگه از دوسناش با ماشين باباش اومد دنبالم و من هم رفتم عقب نشستم ، من همچنان در کونم عروسی بود و صدای دست و دايره بيرون ميامد ، برای همين ديگه تو ماشين نوار نذاشته بوديم و فقط صدای باسن من بود که از توش صدای آهنگه دختر بندری تو چقدر نازی بيرون ميامد .


خلاصه رفتيم طرفای جردن ، وای چه تيکه هايی ، بعضيا کنار خيابون بودن و داوود جلوشون ترمز ميزد ، ولی تا ميديدن ما ۳ نفريم بيخيال سوار شدن ميشدن ، با بعضيا هم سر قيمت کنار نمياميدم ، تا اينکه جلوی يک نفر ترمز زديم و اون گفت ۳ تايی ۹۰ تومن ، ديگه از روی ناچاری قبول کرديم ، ولی انصافا عجب چيزی بود ، يک هلوی به تمام عيار بود ، در عقبو باز کرد و اومد عقب کنار من نشست ، وای چه اندامی ، داشتم با خودم فکر ميکردم که اين چيز ۴ متری من چه سوری ميخواد بره اونجای اين دختره به ظريف مريفی . آلتمو مثل هميشه دور کمرم بسته بودم ، چون چاره ديگه ای نداشتم ، برگشتم يه نگاه به دختره انداختم ، واقعا چه جيگری بود ، داشتم دخترو لخت تو ذهنم تجسم ميکردم ، که احساس کردم آلتم داره شخ ميشه ، ترسيدم ، آخه تو ماشين هم جاش بود ، برای همين فکرم رو بردم يک جای ديگه ، تو فکرای خودم بودم ، که دست دختر رو ، روی پام حس کردم ، برگشتم بهش نگاه کردم ، بهم خنديد و گفت ، تو با اين قيافه بچه مثبتت ميخوای منو بکنی ، تو اصلا ميدونی شيار ک س از کدوم طرفيه و بعد خودش به همراه داوود و دوستش زدن زير خنده ، بد جوری بهم برخورد و اعصابم تخماتيک شد ، تو دلم گفتم ،آنچنان چل ۴ متريمو بکنم تو باسنت که جر خوردنتو فقط بتونن با چرخ خياطی بدوزن .


خلاصه به خونه داوود رسيديم و در رو باز کرديم و داخل رفتيم . همون جور تو حياط که بوديم داوود رفت طرف دختره و اونو بغل کرد و رفتيم تو . استرس تمام جونمو گرفته بود ، رفتيم بالا ، اول داوود و دوستش با اون دختره رفتن تو اتاق و من بيرون منتظر شدم تا کارشون تموم بشه ، يکم که گذشت صدای آخ و اوخ و جيغ داد به هوا رفت ، حس کردم که چلم ديگه داره اذيتم ميکنه ، همه لباسا رو کندم ، آلتم با شدت از دور کمرم باز شد و افتاد رو زمين ، يه ۱۰ دقيقه که گذشت داوود و دوستش اومدن بيرون و گفتن حالا نوبت منه ، من هم که از قبل آماده شده بودم ( يعنی لخت شده بودم ) اومدم که برم تو ، داوود دستمو گرفت و گفت يه وقت نزنی بلا ملا سرش بياری ، اصلا ميخوای اولش عقبکی برو تو و کم کم چيز ۴ متريتو بهش نشون بده ، من هم همين کار رو کردم و عقب عقب و به صورت کون برهنه وارد اتاق شدم ، همين جور که رفتم ، يک دفعه دختره گفت : عه عه اين ديگه چه مدلش نکنه ميخوای با باسنت منو بکنی ، يا اصلا ميخوای من تو رو بکنم ، و بعدش قاه قاه زد زير خنده ، ديگه طاقت نداشتم مسخره نم ، برای همين يک دغعه چرخيدم ، و کلاهک آلتمو آوردم جلو صورتش ، يک آن چشمای دختره از حدقه زد بيرون و من فر خوردن تمام پشماشو ديدم ، خيلی اعصابم از دستش خورد بود و با صدای بلند گفتم ، حالا بچرخ که ميخوام بکنمت .


دختره به من و من افتاده بود و بلند شد که در بره ، من هم سريع با آلتم سر راهشو بستم ، خلاصه بد جوری شلوغ پلوغ شد و بالاخره با وساطت داوود قرار شد که يه سر چلی تازه کنم ، دختره رفت چهار متر اون طرفتر و من هم اين ور شروع کردم به مالوندن چلم به اونجای دختره ، يه دو دقيقه که گذشت ديدم اصلا اين طوری که حال نميده ، اصلا تو اين دنيا کسی پيدا نميشه که کاليبراسيونش به آلت ما بخوره ، برای همين داوود يک فکر ديگه ای کرد ، بعد سريع يه سطل کف با يک ابر آورد و داد به دختره ، دختره هم شروع کرد به کفمالی کردن کل آلت من ، بعد يه که کارش تموم شد ، رفت اون طرف جای سر آلت و اونو تو بغلش گرفت و شروع کرد به دويدن طرف ته آلتم ، خلاصصه رسيد به ته آأتم و دوباره شروع کرد به دويدن طرف سر آلتم ، يه ده ، پونزده باری که اين کار رو کرد ، احساس کردم داره يه  اتفاقهايی ميفته ، چشمام ديگه اله پله شده بود ، حس کردم آلتم داره منفجر ميشه ، يک داد مثه اون پسر تو فيلم Scary Movie زدم و آبم با شدت هرچه تمامتر به بيرون فوران کرد ، بعدش هم به علت بيرون آمدن مقدار بسيار زيادی آب منی ، به صورت بيهوش افتادم و از حال رفتم .


نميدونم چقدر بيهوش افتاده بودم ، ولی وقتی چشمامو باز کردم ، ديدم تو ماشينيم و داوود داشت منو ميبرد خونه خودمون .


 و اين بود اولين خاطره سکس مردی با آلت تناسليه ۴ متر، نکته ای که بايد بگم ، اينه که اين خاطره خود من يعنی پسر بد ايرونی نيست و من فقط اين داستان رو نوشتم تا شما بخندين ، در ضمن اين داستان امکان دارد ادامه داشته باشد .


و حالا آموزش صد در صد عملی عبور از پروکسی :


اما روش اینه که ازطریقه سایتهایی که از SSL استفاده میکنن به سایته بسته شده برید(تعداد سایتهایی که SSL رو Support میکنن خیلی کم هس) . با SSL هچگونه Proxy نمیتونه اطلاعات رد و بدل شده رو ببینه................ اما نکته نکته نکته نکته نکته یه S هس که در URL باید بزنید......در URL زیر به S بعد از HTTP دقت کنید و این URL رو کپی و Paste کنید تو آدرس بار https:\\proxify.com  به S دقت کنید حتما حتما حتما S رو بزنید ، وقتی هم که وارده سايت بالا شدید کافیه که URL سایته مورده نظر که بسته هم هس رو بزنید و ........


معرفی يک سايت توپ :


خوب بالاخره سايت کيدزها دات کام راه اندازی شد ، اين سايت اولين سايت عضو مجمع کيدزها ميباشد ، که توسط دو تا از دوستان اينترنتی من يعنی M R 24 و ای جويباری طراحی و راه اندازی شده است . اين سايت بخشهای بسياری دارد و با طراحی زيبايی که دارد ميتواند ساعتها شما رو سرگرم کند . پس حتما همين الان برويد .


به کس خل دات org هم حتما سر بزنيد .


در ضمن اگه ميشه يه کم بيشتر نظر بزارين ، برای اين کار بر روی گزينه Comment :ليک کرده ، بعد يک صفحه ديگه مياد ، که اسمتون رو مينويسين  بعدشم ، اگه خواستين ايميل و اگه وبلاگ و يا سايت داشتين آدرسشو بنويسين ، در آخر هم نظرتونو برای من بنويسين ، با تشکر فرهاد



و در اینجا مطلبی دیگر از اینترناشنال بد کیدز به پایان رسید


Thursday, April 29, 2004

افکار ضد فمنيستی يک بچه بد              ۱۱/۲/۱۳۸۳


با سلام ، مطلب اين دفعه بچه های بد يک مطلب ضد فمنيستی هست و خواهشمندم که دختران و بانوان محترم ، اين عزيزان دل و اين هلوهای باغ زندگی ، اين مطلب رو نخونن ، ولی اگه هم خواستين بخونين ، بخونين ، فقط به دل نگيريد .  در آخر اين مطلب هم چند تا جوک خفن و توپس گذاشتم تا حالشو ببرين فتیر ، خب اين شما و اين هم افکار ضد فمنيستی يک بچه بد


البته اينو بگم که اين مطلب فقط جنبه طنز داره  و گرنه هيچ جنبه ديگری هم ندارد .


*****************


آقايون شما جنس برتر هستيد و بايد اينو قبول داشته باشيد که جنس برتريد ، ولی مثل اينکه زنها دوست ندارند قبول کنند که جنس دوم هستند ، برای همين اينقدر از حق و حقوق اين چيزا حرف زدند ، که خيلی طرفدارشون شدند و حالا زنها برای خودشون کسی شدند و اين مردان هستند که زير سلطه زنها رفته اند ، حالا برای اينکه اين وضع عوض شود چند پيشنهاد دارم


اين تو کف بودن مردها هم مصيبتيه ، تا وقتی اين پسرای حشری تو کف همش دنبال اين دخترا باشن ، خوب معلومه دخترا هم ناز و ادا شون و زياد ميکنن ، درست مثه اقتصاد ، هر چه درخواست و تقاضا از طرف پسرها زياد باشه ، از اون طرف عرضه کالا و خدمات از طرف دخترها کم ميشه و اين باعث ميشه تا قيمتشون بره بالا و اين باعث ميشه که ما پسرها بايد اين قدر ناز اين دخترا رو بکشيم ،تا بعد از کلی زمين و هوا رفتن  تازه اونا شماره ما رو بگيرن ، ولی آخه چرا ، شما بايد يادتون باشه که پسريد و بايد دخترا بيان دنبال شما ، البته ميشه اين رويه رو بر عکس کرد ، شما آقا پسرهای گل بايد يادتون باشه که هميشه کالاهايی ( دخترهايی ) هستند که با درخواست بسيار کم از طرف شما ، تمام کالاها و خدمات خودشون اعم از ک..س ، ک .. و .. ن خودشنون رو در اختيارتون ميزارن ، وقتی که تمام پسرها سراغ اون کالاهايی که با در خواست کم عرضه ميشن برن ، دخترای ديگه هم که ميبينن دور و برشون خلوت شده و ناز و اداشون خريدار نداره ، مجبور ميشن عرضه رو در قبال درخواست کم زياد کنن و با يک سلام کوچيک از طرف پسر تمام شجره نامه و شماره تلفن خودشو و موبايلشو به شما ميده . فقط بايد يک مدت صبر کرد ، تا همه چی به نقع مردها عوض بشه ، تازه شما يادتون نره که عنصری به نام کف دست دارين ، که ميتونين تا اون موقع آرمانی که دخترا دنبال پسرا برن ، خودتونو باهاش سرگرم کنيد ، و يک شعر مشهور هم هست که ميگه :


در جوانی منت دختر نکش  ****  دست را حلقه بکن ، بر سره ک ..ی ..رت بکش


طبق آمار تعداد دخترها بيش از ۱ ميليون و خرده ای از تعداد پسرهاست و همين طور که ميشه حدس زد ، تعداد زيادی از دخترها بدون شوهر ميمونن ، برای اينکه اين معزل اجتماعی يعنی بی شوهر موندن زنها پيش نياد ، چند راه حل وجود داره : مثلا  ميتونيم اين دختران مازاد بر نياز جامعه رو مثل اقلام ديگر به خارج صادر کنيم و به جاش ارز بگيريم ، شايد وضع مالی مملکت بهتر شد و يا ميشه آقا پسرها محترم لطف کنن و در حق اين دخترا برادری کنن ، به جای يک زن ، ۲ و يا ۳ زن ابتياع کنند تا سر کسی بی کلاه نمونه  و يک راه حل ديگر هم اين است که يک ارتش از اين دخترای مازاد بر نياز جامعه بسازيم و يک جنگ به بهانه آزاد سازی فلسطين راه بندازيم و همه اين دخترها رو بفرستيم به ميدان جنگ حق عليه باطل ، بعد يک جنگ شديد راه ميوفته و اسراييل مثه آب خوردن تمام ارتش ايران رو که همشون زن هستن رو تار و مار ميکنه چون مگه الکيه با اسراييل که پشتش آمريکا واستاده جنگيد ، اونوقت تمام اين زنها و دخترها شهيد ميشن و کلی خانواده شهيد تازه به وجود مياد و سوژه عزاداری ملت هم تا ۱ سال رديف ميشه ، مسولان محترم هم تو اين مدت که همه حواسها به جنگ و تشييع جنازه و عزاداری و اين حرفاست ، به صورت کاملا حرفه ای ميلياردها تومن به جيب ميزنن برای روز مبادا و در بانکهای خارجی سرمايه گذاری ميکنن ، چون بعد از اين جنگ سوژه مياد دست آمريکا و اون هم با کلی لشکر به ايران حمله ميکنه و اون مسولان که قبلا ذکر خيرشون بود ، دمشو رو کولشون ميزارن و در ميرن و اينقدر هم تو ۲۵ سال و به خصوص توی مدت اين جنگ جديد به جيب زدن که تا ۷ نسلشون کم نمياد ، برای همين به نظر من بهترين راه همونه که مردها نفری ۲ يا ۳ تا زن بگيرن ، چون ديگه نميخواد همچی جنگ راه اندازی بشه .


شما مردهايی که متاهل هستيد ميتوانيد روز و شب روی مخ خانومتون کار کنيد تا برای اون باور بشه که فقط برای کار تو خونه آفريده شده و بايد حق حدود خودشو بدونه ، برای اينکار شما خانومتون رو مجبور کنيد که روزی صد بار اين جمله مشهور هديه تهرانی در کاغذ بی خط رو تکرار کنه : کارمن اينه ، هر روز می شورم ، می سابم ، میپزم . تازه شما ميتونين چند کلمه ديگه به اين جمله اضافه کنيد مثلا : ميشورم ، می سابم ، می پزم ، ميدم ، ميساکم و ... . وقتی که زن روزی صد بار اين جمله رو تکرار کنه کم کم باورش ميشه که به دردی هيچ کار ديگه ای به غير از اين چيز هايی که ميگه نميخوره و اون وقته که زنها خونه نشين ميشن و باز تمام امکانات در اختيار مردها قرار ميگيرد


شما بايد يادتون باشه که جنس برتريد و اول اين مرد بوده که آفريده شده و اين حرفا ، برای همين شما حق داريد که ۱۰ دوست دختر و يا اگه متاهليد بيش از يک زن داشته باشيد ، ولی اگه خدايی نکرده ، خدايی نکرده فهميديد که خواهرتون دوست پسر داره و يا دوست دخترتون دوست ديگه ای به غير از شما داره ، بايد آنچنان درسی بهشون بدين که به چيز خوردن بيفتن ، ميتونين با کمر بند آن چنان به  جونشون بيفتيد که با هر ضربه شما ، برق از ۷ سوراخه طرف بزنه بيرون . و همچنين ميتونين صورتشو بيريخت کنين تا ديگه کسی طرفش نياد ، البته اين راه خيلی شيطانی و من توصيه نميکنم .


به دختر و يا زنتون اجازه رفتن تنهايی به پارک ، سينما ، استخر و ... رو ندين و همش ازش بخواين تو خونه کار کنه و همه خريد خونه رو هم گردن زن بندازين تا ديگه وقتی براش نمونه ، و وقتی براش وقت نموند ديگه از حق و حقوق اين چيزا حرف نميزنه


پيام بازرگانی ميان برنامه : خب اين هم يک برنامه ميان برنامه يا همون تبليغات که البته يه جوکه بی مزه است ، البته اصل جوکا آخر اين مطلبه :


يه ترکه به يه روباه مرده ميرسه ، بعد با خودش ميگه : خب شد مرده ، وگرنه حتما گولم ميزد


شما آقای محترم هر وقت خانومی رو ديدی که پشت ماشين نشسته و داره رانندگی ميکنه ، ميتونين يه کم سر به سرش بزارين ، مثلا بهش راه ندين ، راهشو ببندين و هر وقت هم ديدين که اگه بهش بزنين مقصر اونه از اين کار هيچ ابايی نداشته باشين ( البته اگه بدونين ماشينتون بيمه است ) بزنين به ماشينش ، وقتی همه مردها اين کارها رو بکنن اون وقته ديگه زنها از رانندگی ترسيده ميشن و ميفهمن که رانندگی يک کار مردونه است


من در اينجا از همه مسولان محترم خواهانم که دانشگاه ها رو طوری بکنن که به ازای هر ۱۰۰ پسر يک دختر وارد دانشگاه بشه ، چون اينجوری هم همه پسرها به تحصيلات عاليه ميرسن و هم اينکه سطح علمی مردها از زنها بالاتر مريه ( البته الان هم هست ، اون موقع بيشتر ميشه ) ، بعد اينجوری هميشه يک چيزی هست که اونو پتک کنيم و تو سره زنهامون بزنيم .


البته يک کار خيلی ناجوانمردانه هم هست که من اصلا توصيه نميکنم و اون اينه که دخترها رو در بدو تولد چيز کنن ، يعنی زنده به گور کنن ، که اين خيلی کار نا جوانمردانه ای است و اصلا اين يکی رو توصيه نميکنم و اينو نشنيده بگيرين


پدر و مادرها در اينکار نقش به سزايی دارند و شما پدر عزيز اگه ميخوای پسرت مثه خودت تو سری خور زنها نباشه ، ميتونی اين باور رو در بچه ات به وجود بياوری که پسر و مرد جنس برتره و زن بيشتر شبيه يک کالاست و جنس دومه ، زن فقط برای ارضا کردن مرد خوبه و اين حرفها . بعد از اون ور هم دره گوشه دخترتون بخونيد که اون جنس دومه و فقط برای کار تو خونه خوبه و ..... . البته يادتون باشه اينا رو جلوی زنتون نگين ، چون ممکنه عواقب شديدی از قبيل لنگه کفش ، قابلمه تو سر و يا حتی بدتر ، مثلا زنتون ديگه بهتون نده و شما از شخ درد بميريد . خلاصه شما پدر عزيز نقش به سزايی در آينده فرزند پسرتون دارين .


فيلمسازانی مثل تهمينه ميلانی و مهران مديری و همه کسان ديگری که در فيلمهاشون زن سالاری ديده ميشه رو محاکمه کنن ، تا ديگه فيلمهايی اينگونه نسازند .


خب اين هم مطلب ضد فمنيستی ما ، اميدوارم که جنس دوميها ببخشيد دخترها از اين مطلب ناراحت نشده باشند و اينو فقط يک شوخی قلمدادکنن ، چون فقط جنبه طنز داشت و هيچ جنبه ديگری ندارد ، چون همون جور که ميدونيد مرد و زن برابراند و مکمل يک ديگر ، البته هرچند که ايم مطلب زياد طنز نبود ، برای همين چندتا جوک باحال هم براتون نوشتم تا ديگه کف کنين ، در ضمن مطلب بعدی بچه های بد ادامه مزدی با الت تناسلی ۴ متری است .  حالا اين هم چند تا جوک زيبا و خوندنی و البته غير بهداشتی :


۱ : يك بابايي ميره قزوين، ميبينه ورودي شهر يك بچه آويزون كردن! يكم ميره جلوتر، ميبينه بالاي ميدون اصلي شهر هم سه تا ديگه بچه آويزونه! خلاصه اساساً كف ميكنه، از يكي ميپرسه: جريان اين بچه‌ها چيه؟ قزوينيه ميگه: بَبَم جان، اينا جوايز قرعه‌كشي بانك صادراته !!!


۲ : يه شب ترکه ميشينه با زنش فيلم سوپر مي‌بينه. خلاصه كلي حشري مي‌شه و به زنش ميگه : امشب بايد برام ساك بزني! هرچي زنه ميگه: بابا اين كثافت كاريا چيه... من حالم بهم ميخوره، به خرج يارو نميره و هي از آقا اصرار و از خانم انكار، تا بالاخره زنه كم‌كم راضي مي‌شه و با عشوه به مرده ميگه: عزيزم به شرط اينكه سر كيرت يكم خامه و عسل بمالي، كه بد مزه نباشه. ترکه ميگه: بيلاخ! اگه اينجوري بود كه خودم مي‌خوردمش!!


۳ :زن تركه ميميره . مراسم خطمش تركه بد دمق نشسته بوده يك گوشه و هي كلشو تكون ميداده، با خودش ميگفته: عجب! ...اي بابا... مگه ميشه؟! ملت ميان دلداريش بدن، ميگن: خوب بالاخره مرگ حقه و همه رفتينييم و ازاين جور كس‌شعرا! تركه ميگه: نه آخه شما نميدونيد. والله ما خوابيده بوديم، لب من رو لبش بود، ك ی رم تو ك س ش بود، انگشتمم تو كونش بود... ايلده من نميفهمم اين جونش از كجاش در رفت


۴ : دختره تو مهدكودك از خانوم مربيش ميپرسه: خانوم محمدي، دختر هيجده ساله بچه دار ميشه؟! مربيه ميگه: آره خوب . دختره هم سرشو تكون ميده ميره پي بازيش. بعد از ده دقيقه دوباره مياد ميپرسه: دخترِ چهارده ساله چي؟! معلمه تعجب ميكنه ميگه: آره شايد بشه، واسه چي ميپرسي؟ دختره ميگه: همينجوري، و ميره پي بازيش. يك ربع بعد دوباره برميگرده، ميپرسه: بچه پنج ساله چي، بچه دار ميشه؟! معلمه كف ميكنه، ميگه: نه عزيزمن، تو اصلاٌ با اين حرفها چيكار داري؟! يهو يكي از پسرا از عقب داد ميزنه: ديدي بچه ننه! نگفتم خطري نداره؟


۵ : پسره زبونش ميگرفته، صبح دير ميره مدرسه، خانوم معلمشون ميگه: چرا دير اومدي؟ ميگه: خانم لام دول بود! خانمشون ميگه: خوب عزيزم من هر شب لام دوله ولي ببين چه زود ميام!


خب اين هم از جوکها ، اميدوارم خوشتون اومده باشه .


مژده مژده : آقايون و خانومها مطلب بعدی بچه های بد ، قسمت سوم مردی با آلت تناسلی ۴ متر هست که بعد از ۵ ماه قراره ادامش دنبال بشه ، عنوان اين مطلب مردی با آلت تناسلی ۴ متر ، حشری ميشود هست .


معرفی سايت :


سايته دوم هم سايت کس خل دات اُ آر جی هست که اولين انجمن سکسی ايران است و يک سايت تمام سکسيه و برای بالای ۱۸ ساله ها خوبه


اخبار وبلاگهای ديگر :


به بچه های سکسی و بچه های عاشق و بچه های خطرناک حتما سربزنيد .


جديدترين عضوهای مجمع کيدزها عبارتند از بچه های آزادی و بچه های کس ميخ و بچه های آفتاب  که وبلاگهای زيبايی دارن .


بچه های حشری هم آپديت شده است .


تا مطلب بعد بدرود .


و در اینجا مطلبی دیگر از اینترناشنال بد کیدز به پایان رسید


Monday, April 19, 2004

يک سالگی بچه های بد     ۳۰/۱/۱۳۸۳


با سلام ، بالاخره وبلاگ بچه های بد يک ساله شد ، مطلب اين دفعه بچه های بد دو قسمت داره ، قسمت اولش که مطلبی انتقادی در مورد واقعيات دور و برمون که چشممون رو به روشون بستيم و قسمت دوم اين مطلب هم تاريخچه وبلاگ بچه های بد ميباشد . اميدوارم که از هر دو قسمت اين مطلب خوشتون بياد


بياييد نگذاريم که حقمون رو بخورن !!!!!


واقعا چرا بايد ايرانی جماعت اينقدر بد بخت باشه ، چرا بايد ايرانی جماعت همش مورد ظلم وستم قرار بگيره ، چرا همش بايد حقه ايرانی جماعت رو به زور ازشون گرفت ، البته منظورم از ايرانی جماعت يک وقت فکر نکنين که سران مملکتن ، نه اونا که از ما بهترونن و هر کاری که بخوان بکنن ميکننو تمام امکانات و پول اين مملکت دست همونای ، منظورم اين بيچاره ملت هستن ، منظورم اين جووناين ، منظورم اين دخترای بيچاره ايرانه


نه تفريحی ، نه شادی ، نه آزادی ، نه هيچی ، همش فقر ، همش بيچارگی ، همش گريه ، همش زاری ، همش عزا ، چرا بايد تو ايران يک زلزله ۶ ريشتری بياد و هزاران نفر ايرانی کشته بشن ، ولی تو ژاپن با زلزله ۸ ريشتری ، حتی يک ساختمونشون خراب نميشه ، چه برسه که کسی بميره ، تازه بيشتر اون کمکهايی رو هم که مردم کردن به دست زلزله زده ها نرسه ، در وسط راه هپولی هپول بشه و بره پی کارش ، چرا بايد ايران کشور اول از نظر فرار مغزها باشه و سالانه هزاران نفر از مغرهای ما به خاطر کمبود امکانات و يا به فکر نبودن اين مسولان فلان شده از مملکت فرار کنن ( من در همين جا به همتون توصيه ميکنم  حتما برين فيلم کما رو ببينين ، چون واقعا حرفهای زيادی برای گفتن داره ) .


روز به روز به آمار جوونای معتاد اضافه ميشه و روز به روزم قيمت مواد مخدر مياد پايين تر ، بله ديگه بالاخره بايد يه اسباب بازی دست اين جوونا بدن که سرشون گرم شه ديگه ! دختر بازی که ممنوعه ! رقص و پايکوبی که قدغنه ، ترقه بازی و چهارشنبه سوری هم که در آيين ما نيست و .... ، خب بالاخره اين جوونا هم حوصلشون سر ميره و فقط مجبورن بشينن يه گوشه ، اون وقت ميرن تو فکر که چرا اوضاع اين طوريه . وقتی که فکر ميکنن چرا اوضاع اين طوريه ، اون وقت يکی بايد بهشون جواب ده ، وقتی يکی خواست بهشون جواب بده ، بايد يا راستشو بگن و يا دروغ ، اگه دروغ بگن که مشکل حل نميشه ، اگه راستشو بگن که گند خيلی چيزا در مياد ، اگه گند خيلی چيزا در بياد ، پای خيلی ها می آد وسط ، بعد برای اينکه اين طوری نشه ، مواد مخدر رو ارزون ميکنن و مثل نقد و نبات بين جوونها ميريزن ، بعد اون جوون بيچاره که به عملگی ميفته ، فقط و وفقط به موادش و اين که چه طوری رديفش کنه فکر ميکنه و ديگه کار به کسی نداره و ديگه سوالهاش تموم ميشه ، ولی اگه اين جوونا هوشيار بشن ، بايد به هزاران سوالشون جواب داده بشه و باز اگه بخوان راستشو بگن که گنده خيلی چيزا در مياد و ..... ، البته يه عده هم هستند که اصلا اهل دود و سيکار و اين جور چيزا نيستن ، ولی برای اينها هم طرح دارن ، اينقدر مخارج زندگی رو سنگين کردن ، که فقط با دو سه شيفت کار ميشه از پس اين خرج و مخارج در اومد ، خب کسی هم که دو سه شيفت در روز کار ميکنه ، ديگه وقته فکر کردن به اينو نداره که چرا اوضاع اينطوريه و اين هم سرمايه های مليمون کجا ميره و از اين جور چيزا و فقط به فکر خودشو و خانوادشه و اينکه يه لقمه نون در بياره بده به زن و بچش ، ولی هميشه يک عده ای هستند که از اين غفلت ما سو استفاده ميکنن و تا جايی که جا داره حق من و تو رو بالا ميکشن .


بخور بخور ، اختلاس ، رشوه گيری و ...  به يک امر عادی در ادارات کشور تبديل شده ، بعد به جای اينکه جلوی اين دزدی ها و خوار کسه بازيها رو بگيرن ، فقط بلدن گير بدن به اين دختر پسرای جوون و بی آبرو کردن اين دختر پسرای بی گناه که فقط گناهشون اينه که با يک جنس مخالف در حاله قدم زدن و گل گفتن گل شنفتنن بودن ، اگه جرات دارن و کون ميکنن ، برن سراغ اونايی که دارن ميليارد ميليارد از بيت المال مردم ميخورن و يکی بهشون نميگه بالای چشمت ابروی ، طرف اسمش اينه که حقوق بگيره و مثلا ماهی چهارصد هزار تومن حقوقشه ، اونوقت برج ساخته سی طبقه و هر واحدش هفتصد متره ، همه شم ميگن ما خدمتگزاريم ، ما خدمتگزاريم ، خدمتکاری بخوره تو سرتون ، فکر ميکنين کسی ميتونه با چهار صد هزار تومن حقوق ، يک برج ۳۰ طبقه با واحدهای ۷۰۰ متری بسازه ، نه آقا جون ، اين پولهای من و توی که تبديل ميشه به برج برای اين به حساب خدمتگزاران  ميشه ، خدا ذليل کنه کسی رو که مال اين مردم رو بخوره .


چه قدر دختر ايرانی که به اين عربهای فلان شده فروخته نشدن و همش به خاطر فقر بوده ، چونکه بعضيا اون بالا مالاها ، حق اين مردمو خوردن و مردم به فقر و بيچارگی انداختن ، اونوقته که فاصله طبقاتی زياد ميشه ، اونوقته که ميون خر پولها و فقيرها فاصله ميوفته و فقيرها فقير تر ميشن و پولدارها پولدار تر ، ديگه پولدارها فقير ها رو فراموش ميکنن و هيچ کاری برای اين فقيرها انجام نميدن ، واينجای که آمار دزدی ، آدم ربايی و ... زياد ميشه ، چون بالاخره که اين شکم بايد سير بشه .


ميگن ايران بزرگترين منابع گازی جهان رو داره و داره با قيمت ارزون صادر ميکنه ميره خارج ، بعد اون وقت خود مردم ايران برای اين نعمت الهی بايد پول هنگفتی بدن و قبض گاز براشون بياد۶۰ هزار تومن .


ميگن که ايران کلی منابع نفت داره و کلی درآمد داره که صداشو در نميارن ، بعد آدم ميمونه اين همه پول کجا ميره ، چون اولش که قرار بود بيانو هر ماه به ماه به ما پول نفت بدن ، اون پولو که ندادن هيچی ، آدم ميمونه اين چند ميليارد دلاری که هر ساله از فروش نفتو و گازمون به خارجی ها در مياريم کجا ميره ، حساب بانکی کی پر ميشه و چه کسايی يک شبه ره صد ساله رو ميرن .


و اين اوضاع شرايط هم به دست هيچ کس مگر خود ملت ايران درست نميشه ، چون اگه بخوايم دلمون به آمريکا خوش کنيم ، بايد اينو بگم که آمريکا دلش به حال من و تو نسوخته که بياد اينجا و حکومت و عوض کنه ، برای قربة ان الله هم نمياد ، بلکه اون هم چشمش دنبال منابع تفت و گاز ايرنه ، برای همين خود ملت ايران بايد به پا خيزن و عليه جو حاکم بر مردم اعتراض کنن ، تا شايد انشا الله فرجی شد و وضع ايرانی جماعت از اينی که هست بهتر بشه . خب حالا نوبت ميرسه به قسمت دوم اين مطلب که تاريخچه وبلاگ بچه های بد است ، ولی قبل از اون ميخوام فقط يک دقيقه روی اين موضوعهايی که گفتم فکر کنين و بعدش برين تاريخچه بچه های بد رو بخونين


تاريخچه بچه های بد


وبلاگی که در سال ۸۲ توی همين روزها بود که آتيش شد و کار خود را با جوک آغاز کرد . البته اون روزها آمار وبلاگم روزی ۱۰ نفر بود که ۵ دفشو خودم ميرفتم توش ، تا اينکه کم کم وبلاگم در ميان وبلاگهای جا باز کرد و خودشو کشيد بالا ، از دوستانی که خيلی به اين وبلاگ از همون ابتدا لطف داشتن ، دو دوماغ عزيز از وبلاگ نوار بهداشتی بودن و در اصل اونها بودن که برای اولين بار وبلاگ بچه های بد رو به همه معرفی کردن


کم کم آمارم اومد نزديک ۱۰۰ نفر در روز و ديگه تمام اصول وبلاگ داری نوين رو ياد گرفته بودم و بعد از اون ديگه شروع کردم به تبليغات گسترده بچه های بد و لينک و لوگويی بود که از ما تو وبلاگها رفت . چه کارهايی که برای افزايش آمار نکردم و ديگه آمارم  زياد شده بود و برای همين ديگه نميشد با جوک وبلاگ رو ادامه داد ، برای همين سطح کيفيت مطالب وبلاگ رو بردم بالا ، تا اينکه دومين وبلاگ کيدزی به وجود اومد و اون همون بچه های خطرناک بود و بعد از اون وبلاگهايی با پسوند کيدز مثل قارچ شروع کردن به رشد کردن . 


در اواسط  پاييز بود که مجمع کيدزها با ۶ وبلاگ کيدزی به وجود آمد و ديگه توی بيشتر وبلاگها ميشد لينک و يا لوگوی بچه های بد رو ديد ، من در همين جا از همه عزيزانی که لينک و لوگوی وبلاگ بچه های بد رو گذاشتن کمال تشکر رو دارم ، ديگه آمارم اومد بالای روزی ۳۰۰۰ نفر و هفته ای يکبار هم آپديت ميکردم .


وبلاگهايی زيادی پيدا شدن که از مطالب بچه های بد شروع کردن به سوژه برداری که حالا نميخوام اسمشونو ببرم ، تو اين مدت هم مطالب بسيار زيادی نوشتم که همشون در آرشيو وبلاگ قبليم هست ، مطلبهايی مثل خاطرات مردی با آلت تناسلی ۴ متر ۱ و ۲ ، پيامهای بازرگانی ۱و۲ ، من ميخوام چی کاره بشم ۱و۲و۳ ، چيزی مثل خاطره ۱و۲و۳ ، شعر خر زن دادن ، يک فکر بد ، روز تسلط زنان بر مردان ( يا عواقب زن ذليلی ) ، چگونه يک مردم آزار درجه باشيم ۱ و۲ ، علت غلتيدن پرتغالهای تامسون ، يک داستان ممنوعه در نقطه چين و ......


خلاصه آخرشم به خاطر تهديد پرشين بلاگ ، مجبور به اسباب کشی به بلاگ اسپات شدم و خيلی هم خوشحالم ، چون واقعا سرعت سرورهای بلاگ اسپات خيلی بيشتر از پرشين بلاگه و اگه شما هم از دست سرعت پايين پرشين بلاگ ناراضی هستيد ، بهتره هر چه زودتر به بلاگ اسپات بياين چون واقعا سرعت عالی داره


و الآن آمار بچه های بد از مرز ۶۰۰ هزار نفر هم رد شده و مجمع کيدزها با ۹ عضو وبلاگی به کارش خودش ادامه ميدهد ، البته مطلع شديم که قراره يک سايت هم به مجمع کيدزها بپيونده ، که واقعا عاليه ، البته دو پيشنهاد ديگه هم هست که اونها هم قراره اينشا الله به مجمع کيدزها بپيوندن ، شما هم ميتونيد به مجمع کيدزها بپيوندين ، البته يه شرطهايی داره ، که شما در آخر همين مطلب ميخونين


((   شراط عضو شدن در بزرگترين و تنها انجمن و گروهی وبلاگی جهان ( کيدزها )   ))


داشتن وبلاگی با پسوند کيدز


داشتن بنر و لوگو ( که البته زياد مهم نيست )


قرار دادن لوگوی کل وبلاگهای کيدزی در بخشی جداگانه در وبلاگ ( که اين امر دو طرفه ميباشد ، يعنی لوگوی شما هم در بخش مجمع کيدزهای بچه های بد ، بچه های خطرناک ۷ بچه های سکسی و .... قرار ميگيرد )


قرار دادن بنر کيدزها ( که اين هم اختياريست ، ولی اگه بزارن که خيلی بهتره )


نوع موضوع وبلاگ زياد مهم نيست


و در آخر با پيوستن به مجمع کيدزها ، شما هم تحت الحمايه مجمع کيدزها قرار ميگيريد ، که همين امر موجب بالا رفتن آمار وبلاگتون ميشود


اخبار وبلاگهای ديگر :


بالاخره عسل قسمت آخر داستان زيباشو نوشت ، مطلبشو در اينجا ميتونيد بخونيد .


يک سکس خفن يا سکس ۳ به ۱ رو در بچه های سکسی بخونيد .


اگه من رييس جمهور بودم ، آخرين مطلب فرزاد در بچه های خطرناک ميباشد .


جوکهای ايرانی و يا آی ار جوکز ، هم يک سايت خيلی عالی ميباشد


مهران هم بعد از کلی گشاد بازی ، آپديت کرد .


اگه دوست دارين از طريق اينترنت پولدار شويد ، حتما به بچه های پولدار سر بزنيد .


آموزش سکس رو در بچه های جنده ياد بگيريد .


بچه های حشری هم هنوز آپديت نکرده ، ولی مطلب آخرش خيلی باحاله .


تا مطلب بعدی بدرود


و در اینجا مطلبی دیگر از اینترناشنال بد کیدز به پایان رسید


Saturday, April 03, 2004

کس شانسی يعنی چی ؟ ۱۵/۱/۱۳۸۲


بازم سلام ، اميدوارم که حالتون خوب باشه ، مطلب امروز مربوط به اينه که کس شانسی چيه ؟ خب حالا مواردی که بهش کس شانسی ميگن رو در پايين ميبينيم . ( مطلب مربوط به بهادر خوارزمی در شماره ۱۸ قرار دارد . )


۱: کس شانسی يعنی : داری با دوست دختر جديدت راه ميری ، يک دفعه دوست دختر فابريکت مياد و تو قبلا بهش گفتی که به غير از او هيچ دوست دختر ديگه ای نداری و حالا اون تو رو با يه دختر ديگه ميبينه ، خب مسلم ديگه بهترين دوست دخترت میپره .


۲:  کس شانسی يعنی : تو دانشگاه سر کلاس داری ادای استادتو در مياری ، بعد همينکه صورتتو برميگردونی ، ببينی استادت پشت سرت واستاده و داشته تمام کارهای تو رو ميديده و دوستای نامردتم اصلا چيزی بهت نگفتن که استاد پشت سرته .


۳:  کس شانسی يعنی : شب عيد ميخوای برای دوست و آشنا ای کارت بفرستی ، ولی خطها به قدری شلوغه و سرعت تخمی ، که مسنجر به زور بالا مياد ، چه برسه که بخوای ای کارت بفرستی .


۴: کس شانسی يعنی : تو  اتاقت تنهای و داری چت ميکنی و رفتی تو چت روم و تاکو بستی داری برای خودت کس شعر تف ميدی و برای دخترای توی روم کس ليسی اساسی ميکنی ( البته از پشت تاک ) ، بعد ميفهمی که نه انگار تنها و نيستی و بابات از کی تو اتاقته و تو اينقدر محو چتی که اصلا از حضور او آگاه نشده و اونجای که بابات تازه ميفهمه کامپيوتر رو برای چی ميخواستی .


۵:  کس شانسی يعنی : بدون گواهينامه و به صورت کاملا هيدن گونه ( مخفيانه ) ماشين بابا رو دو در ميکنی تا بری دنبال رفقا و برين کمی صفا کنين ، رفقا رو بر ميداری ، يه اسکوتر هم تو صبط ماشين ميذاری و به صورت شخله گاز شروع ميکنی به رانندگی ، سره اولين ۴راه پليس بهت گير ميده و به جرم نداشتن گواهينامه ، ماشين باباتو ۲ هفته تو پارکينگ ميخوابونن .


۶:  کس شانسی يعنی : جلوی دوستات ادعا ميکنی که خدای کامپيوتری ، بعد يه روز يکی از دوستات زنگ ميزنه که اگه ممکنه بری و ويندوزشو عوض کنی ، بعد تو ميری اونجا وبه جای اينکه ويندوزشو درست کنی ، ميزنی خواهر کامپيوترشو به گا ميدی .


۷:  کس شانسی يعنی : چهار شنبه سوريه و تو داری با ماشين بابات به همراه چند تا از دوستهای کس ميخت تو خيابون کس چرخ ميزنی ، پشت يه چراغ قرمز يه ماشين پر از دختر مياد کنارت وا ميسته و همون دوستای کس ميخت بر ميدارن چندتا سيگارت ( ترقه) پرت ميکنن تو ماشين دخترا و اين ميشه سوژه خندت ، بعد همينکه چراغ سبز ميشه ميبينی يکی از دخترا دستشو از ماشين در مياره و يک شی ای ناشناخته رو به طرف کاپوت ماشين پرت ميکنه و تو به گا رفتن کاپوت ماشينو ميبينی ، چون اونا يه نارنک دست ساز پرت کرده بودن .


۸: کس شانسی يعنی : اون گرگه تو کارتون ميگ ميگ ( همون گرگه و شتر مرغه ) ، چون ما از بچگيمون يادمونه که اون ميخواستی اين شتر مرغه رو بگيره و هر دفعه کس شانسی مياره ، خلاصه اينکه به نظر من کس شانس ترين شخصيت کارتونی همونه .


۹: کس شانسی يعنی : بعد از کلی ، مخ دوست دخترت زدی ، خونه دوست دخترتم خاليه و قراره که بری و ترتيبشو بدی . بعد ميری اونجا ، لباساتو ميکنی و صبر ميکنی تا اونم لباساشو بکنه ، بعد همينکه طرف لباساشو در آورد و تو هم يک دست به بدنش کشيدی ، بعد بدون اينکه حتی چيزتو بکنی تو چيزش ، حس کنی که داره آبت مياد و مياد هم و بعدشم ديگه هر کار ميکنی آلت مبارکت از جاش بلند نميشه که نميشه .


۱۰: کس شانسی يعنی : اينکه زير سلطه شيخ جماعت باشيم .


۱۱: کس شانسی يعنی : آمار وبلاگت به روزی چند هزار نفر رسيده و داری کلی حال ميکنی ، يک روز کانکت ميشی و اسم وبلاگتو وارد ميکنی و ميبينی پيغام انسداد اين سايت توسط مخابرات اومده جلوت و تو اصلا باور نميکنی اينو و همين امر باعث ميشه تا آمارت به يک دهم آمار قبليت برسه .


۱۲: کس شانسی يعنی : تولدت ۳۰ اسفند باشه .


۱۳: کس شانسی يعنی : جلوی دوستات ادعا ميکنی خدای کانتر استريک و آنريل تورنومنت هستی ، بعد يه روز دوستات دعوتت ميکنن گيم نت و ميری اونجا ميشينی و آنريل و يا کانتر ميزنی  ، و تنها چيزی که اونوقت تابلوی ، اسم توی که هميشه آخری ( با اون همه ادعا )


۱۴: کس شانسی يعنی : تو مملکتی باشی که هر کی ريش داره و ريش ميزاره و يا يه تسبيح دستش ميگيره ، فکر ميکنن آدم خوبيه و ميشه راحت بهش اعتماد کرد ، ولی کسايی که چپه تراش ميکنن و يا ريش مدل دار ميزارن ، اصلا آدم خوبی نيستن ، و برای دخترا و زنها همين جور ، هر کس چادر سرش ميکنه ، دختر خوب و نجيبيه ، ولی اونايی که با مانتو هستند ، اصلا دخترای خوبی نيستن و يا حتی فکر ميکنن اينا جنده و فاحشه هستند .


۱۵: کس شانسی يعنی : تو مملکتی باشيم که ندونيم پول نفت و گاز و سرمايه های ملی مون کجا و تو حساب چه اشخاصی ميره .


۱۶: کس شانسی يعنی : تو مملکتی باشيم  که زنها و دختراش برای يه لقمه نون ، مجبور به خود فروشی ميشن .


۱۷: کس شانسی يعنی : تو مملکتی باشيم که از نظر فرار مغزها رتبه اول جهان رو داره .


۱۸: البته اين ربطی به کس شانسی نداره ، يعنی نميشه اسمشو کس شانسی گذاشت ، بلکه اينو ميشه مظلوم واقع شدن تلقی کرد ، آخه ميدونين يه آهنگی بوده به نام تو اين زمونه که آقای بهادر خوارزمی خونده بودنش ، و بعد از يه مدت اين آهنگ توسط آقايان محمد ستاری به عنوان بازسازنده آهنگ و کامبيز به عنوان خواننده دودر ( دزديده ) ميشود . آدم واقعا ميمونه چی بگه . برای ديدن تمامی جزئيات اين دزدی هنری به اينجا يه سر بزنيد . 


خب بحث در مقوله کس شانسی زياده ، ولی ما در همين جا بحث رو خاتمه ميدهيم ، منتظر مطالب بعدی ما باشيد .


اخبار وبلاگهای ديگر ...


فرزاد هم شديدا همه رو گاييده ، چون دوباره آدرس وبلاگش عوض شده ، مطلب جديدش در بچه های خطرناک خوندنيه.


 عسل دربچه های عاشق هم يک داستان طويل و طولانی و در عين حال خوندنی رو نوشته ، اگه تا حالا داستانشو نخوندين ، سريع به وبلاگش بريد و بخونيد .


بچه های سکسی هم شروع به نوشتن خاطرات يک فاحشه کرده ، که واقعا خوندن داره .


مديدريت بچه های حشری هم به يک نفر ديگه واگذار شد ، مطلب جديد کامران ئهم خوندن داره .


خانه عفاف هم همچنان به نقد وبلاگهای سکسی مشغوله .


نظر فراموش نشود .


و در اینجا مطلبی دیگر از اینترناشنال بد کیدز به پایان رسید


امکانات

----------

لوگوی شماره 1

بچه های بد بین المللی

لوگوی شماره 2

بچه های بد بین المللی 2

بودن و یا نبودن

 

آمار وبلاگ ، این آمار از تاریخ 82/6/22 میباشد

 

کاربران آنلاین

online

موزیک وبلاگ

---------

مجمع کیدزها

SeX KiDs **** SeXy KiDs


Hashar KiDs

Killer KiDs

Danger KiDs

Bitch KiDs

بچه های سینمایی

بچه های پولدار

بچه های کس میخ

------------

آرشیو مطالب جدید

افتتاحیه ثانوی

عکسهای خفن

مامان من دیش دارم

تبریک سال نو

یک داستان ممنوعه در سریال نقطه چین

کس شانسی یعنی چی؟

آرشیو مطالب قبلی در وبلاگ قبلی

خر زن دادن

جوک 1

 دو شعر بر وزن کس شعر

عکس متحرک جن

جوک 2

یک شعر توپ از داریوش

چیزی مثل خاطره 1

پیام های بازرگانی

طنز خیالی نیست

جوک 3

من میحوام چی کاره بشم 1

چیزی مثل خاطره 2

یک شعر عاشقونه

هم پیام بازرگانی هم سرگرمی

یک فکر بد

یک شعر عاشقونه

روز تسلط زنان

شغلی برای آینده

چگونه یک مردم آزار باشیم

2 چگونه یک مردم آزار باشیم

رایانه ها مونثند یا مذکر

شعر طنز عشقهای الکی

گلچین جوک

خاطرات مردی با آلت تناسلیه 4 متر

اون روز لعنتی

تسلیت

خاطرات مردی با آلت تناسلیه 4 متر 2

اطلاعات سیاسیتون چقدره ؟

عبور از پروکسی

من که میدونستم منظورش چی بود

صندلی کنار راننده

زندگینامه شادمهر

علت غلتیدن پرتغالهای تامسون

با اینترنت پولدار شوید

----------

دوستان لوگویی

Aksestan



efaf Best Sexy

  Bache Koskhol

سوتی های مملی


شادي سرا

-----------

دوستان لینکی

رز نقره ای

ماه تابان

دنیای سکس

عشقهای الکی

بهترین کسهای ایرانی و خارجی

میو میو

توتیس

پارانوس

ممد باحاله و ممد آتیش

وبلاگ خیارشور

کیر تو کیر

سوتی های مملی

احسان رایانه

تمام حقوق این وبلاگ مطلق به فرهاد و نیما بدکیدز میباشد ، هر گونه کپی برداری از عکسها و مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد می باشد